سنگر آخر جمهوریت در برابر گردباد عدم مشارکت
اصغر عبدلی /مردمی نگران و سردرگریبان. ملتی ناامید از وعدههای چند دهه حکمرانان. شهروندانی که هر چند سال، جفا دیدند و باز وفا کردند. 46 سال قبل انقلاب کردند و سپس 8 سال در بدترین وضعیت اقتصادی و امنیت جنگیدند. شهید دادند و از پا ننشستند و بعد از جنگ نیز 8 سال تن به دولت سازندگی دادند تا خرابه های جنگ ساخته شود. این مردم نجیب با مشارکت های بالای 50 درصد نقش بزرگی در جنگ و سازندگی داشتند. همانطور که در سه انتخابات ریاست جمهوری پس از انقلاب هم مشارکت حدود 65 تا 75 درصدی را رقم زدند.
سپس 8 سال امید بستند تا وضعیت حکمرانی اصلاح شود. تا گره های کور توسعه و آبادانی و پیشرفت در طراز جهانی مهیا شود. پس به گفتگوی تمدن ها لبیک گفتند و شعار «سلام بر سه سید فاطمی؛ خمینی و خامنه ای، خاتمی» را سر دادند. بزرگترین مشارکت در تاریخ انتخابات را رقم زدند و نزدیک 80 درصد در انتخابات شرکت کردند. در این دوران اگر چه فضاهای سیاسی و فرهنگی کمی بازتر شد، ولی نفوذ جریانات تندرو در کشور حوادثی تاسف بار همچون قتل های زنجیره ای و کوی دانشگاه را رقم زد. به نوعی مردم دلزده شدند و حس کردند جریانی اقتدارگرا راه را بر اصلاح کشور بسته است. این جریان سوپر انقلابی با تخریب و نسبت دادن غربگرایی و رواج بی بند و باری فرهنگی به دولت اصلاحات و سازندگی مردم را فریب دادند تا از اصلاحات دور شوند.
در فضای مهآلود سیاسی و در پی تبلیغات گسترده اصولگرایان تندرو، چنان عوامفریبی به راه افتاد که مردم آمدند و به یک جریان پوپولیستی دل بستند که شاید احمدینژاد با شعارهای دهانپرکن معیشتی و با مسکن مهر و یارانه، کمی وضعیتشان را بهتر کند. عموم طبقه زحمتکش و محروم، دل به دولت بهار دادند و این بار با مشارکت حدود 28 میلیونی و 60 درصدی بار دیگر اعتقاد خود را به تغییر از طریق صندوق رای بیان داشتند. ولی 8 سال با فریب های اقتصادی و حذف حامل های انرژی روز به روز تورم اوج گرفت و اقتصاد کشور حبابی شد. کسی به مردم پاسخ نمی داد و سوال را با سوال جواب می دادند. غیر متخصصین و جریانی بی تجربه و حلقه ای بسته مملکت را در دست گرفت. در این دوران چاپ اسکناس اقتصاد ایران را ویران کرد و مفاسد دامنه گستر در بدنه دولت موجب زندانی شدن تنی چند از اعضای دولت شد.
کمااینکه در میانه این راه، مردم این فریب را دریافته بودند و باز هم به امید مردی سبز، موجی از حماسه انتخاباتی در پی اصلاحطلبان و میرحسین موسوی و کروبی به راه افتاد. مردم با دستنبد سبز به میدان آمدند و همه نظرسنجیها و شواهد میدانی بر پیروزی میرحسین موسوی حکایت داشت. این بار مشارکت 84 درصدی مردم به واسطه میرحسین موسوی و اصلاحات رقم خورد. ولی یکباره در کمال حیرت اختلافی بیش از 10 میلیونی از صندوق درآمد و سرکوب اعتراضات مردم در سال 88 و عدم پاسخ به مردمی که رای خود را مطالبه می کردند. طوفانی فزاینده از نا امیدی و نگرانی و زخمی چرکین بر دل بخش بزرگی از مردم نهاد و قطعا شروعی بر ریزش دوباره مشارکت و نا امیدی از جمهوریت بود.
این بود که پس از دوران تاریک احمدینژاد که ایران در تنگناهای بزرگ بینالمللی و تحریم و در قفس انزوا قرار گرفته بود، باز هم این مردم نجیب به امید کورسویی از رهایی، به حسن روحانی لبیک گفتند و حماسهای دیگر با شعار «برای ایران» سر دادند تا شاید کلید این شیخ اعتدال، درهای بسته اقتصاد و فرهنگ ایران را بگشاید. در این دو دوره نیز اما مردم بهواسطه ترس از دوران تباه گذشته برای عدم بازگشت اصولگرایان تندرو و پایداریچی و حذف جریان انحرافی در دو دوره برای 8 سال حدود 72 تا 73 درصد مشارکت کردند.
اما وعدههای نشدنی روحانی، ظهور گروههای تندروی جدید که نگذاشتند دولت اعتدال به اهدافش برسد و موجی از تخریب علیه دولت و سیاستهای عقیدتی، دولت موازی و کارشکنیهای سیاست خارجه توسط تندرویان، برجام را پس از تصویب، ناپایدار ساخت و باز هم شاهد تورم و تداوم گرانی و مشکلات اقتصادی بودیم کمااینکه بزرگترین اعتراضات بعد از سال 1388 در دی ماه 1396، مرداد 97، آبان 98 با بی ساابقه ترین شکل بی پاسخ ماند و به خاک و خون کشیده شد و عده زیادی از هموطنان فدایی میهن کشته و زخمی شدند و اعتراضات کارگری، معلمان، اصناف و اعتراضات آب که از دوران احمدی نژاد شکل گرفته بود در سراسر ایران تداوم یافت ولی به شدت سرکوب شد و این سرآغاز نا امیدی مفرط مردمی بود که اینک نه آزادی داشتند ، نه نان و نه حق اعتراض.
این بار پس از یک دوران ۸ساله حکمرانی اصلاحطلبان و میانهروها و اعتدالیون بر پاستور، دوباره نوبت به اصولگرایان رسید که این بار با شعار تحولخواهی و باز وعده برای محرومان و با تخریب گسترده دولت روحانی به میدان بیایند. این در حالی بود که در سالهای پس از روحانی از سال 1400 مشارکت در انتخابات مجلس و شوراهای شهر به شکل بی سابقه ای به حدود 20 درصد رسیده بود.
رئیسجمهور شهید «سید ابراهیم رئیسی» این بار در سایه عدم مشارکت اصلاحطلبان و منتقدین حکومت و رد صلاحیتهای گسترده که البته از بعد از دولت اصلاحات در اکثر انتخابات، محل نقد و اعتراض بود، فضایی ساختهوپرداخته برای تعریف جدیدی از تلاش و خدمت مهیا دید.
در سایه عدم مشارکت بخش بزرگی از مردم که این بار بهجای حضور 41 میلیونی تنها 28 میلیون از مردم حاضر به دادن رای شدند، مشارکتی بسیار پائین در حد حدود 49 درصد رقم خورد که پائین ترین میزان مشارکت مردم در تاریخ انتخابات تا آن زمان بود و این بار نه نشانه قهر مردم با صندوق ها، بلکه نشان نا امیدی کامل بیش از نیمی از مردم بود که در سه سال بعد از 1400 نیز در انتخابات مجلس و شورا با بایکوت و تحریم انتخابات مشارکت را در اکثر حوزه های کلانشهری به 10 درصد و حتی کمتر رساندند. این یک نشانه بزرگ سیاسی بود که حکایت از این داشت که دیگر ترفندهای اصولگرا و اصلاح طلب، وعده های سر خرمن، تحریک حس وطن پرستی و مذهبی و تحمیل اراده مردم با توجیهات مقدسی همچون راه شهدا و ترساندن از تحریم و جنگ و... هم برای مشارکت جواب نمی دهد.
در سال 1400 که همه اراده حاکمیت و دستگاههای اجرایی بر کنار زدن اعتدال و اصلاحات بود و تنها نامزدی ضعیف( همتی) از این جریان حضور داشت و جریانات اصولگرا سعی داشتند با همراهی همه ارکان قدرت شکست های پیاپی را جبران کنند نیز نامزد منتخبشان در غیبت نیمی از مردم بیش از 18 میلیون رای نداشت.
پس از شهادت دکتر رئیسی و در انتخابات چهاردهم نیز علیرغم تمام تلاشهای همه دستگاهها برای بالابردن مشارکت کلی، استفاده از همه ترفندهای سیاسی و حتی هیجان حماسی ایجاد شده برای ادای دین به رئیسجمهور شهید، در دور اول مشارکتی بسیار پائین ثبت شد که تداوم همان شکست سیاسی حکمرانی و ناامیدی کامل مردم از بهبود امور بود. تنها کمتر از 40 درصد مردم مشارکت کردند و این یک «نه» بزرگ به سالها حکمرانی بود که نتیجه اش تورم، فقر، گرانی، فساد سیستماتیک و بی عدالتی بود که امروز دیگر قابل کتمان نیست.
حتی در دور دوم با همه نجابت رئیسجمهور پیروز، دکتر پزشکیان و احساس خطر مردم از نفوذ مجدد تندروها و بستهشدن بیشازپیش فضای سیاسی، اجتماعی که حدود 6 میلیون مردم نگرانی را که دور اول رای نداده بودند به پای صندوق کشاند، ولی باز هم مشارکت زیر 50 درصد باقی ماند تا این بار با صدایی بسیار گویا و بلند، مردمی معترض و نگران در گوش تک تک سیاست سازان، سیاستمردان و سیاست بازان و ارکان حاکمیت فریاد بزنند:« مردم ایران ناراضی اند و بارها بخشیدند و نجابت کردند ولی فرصت شما رو به پایان است. این دیگر اسمش قهر با صندوق نیست. نا امیدی از نحوه حکمرانی است و کورسوی امید دولت پزشکیان، آخرین سنگر برای نجات ایران است که اگر این بار مردم نا امید شوند. راه برگشت و جبرانی نخواهد ماند.»
دیدگاه / پاسخ
موارد مرتبط
محبوبترین مطالب
مجموعه ها
خبرنامه
با عضویت در خبرنامه از جدیدترین اخبار روز مطلع شوید!