آخر هفته چی بازی کنیم
به رسم آخر هفتهها، این هفته هم در قسمتی دیگر از مقالههای آخر هفته چی بازی کنیم، به معرفی دو بازی خواهیم پرداخت. اولین اثر نسخهای از مجموعه معروف و محبوب ویچر است و بازی دوم هم تجربهای مستقل که داستانی ارزشمند دارد. پس بدون مقدمه بیشتر، سراغ بازیها برویم:
بازی The Witcher 2: Assassins of Kings
با اینکه مجموعه ویچر اثری خیلی قدیمی نیست و اولین نسخه آن به سال ۲۰۰۷ برمیگردد، ولی نمیتوان منکر کیفیت بالا و همینطور تاثیرگذاری زیاد آن روی بازیهای نقش آفرینی شد. این روزها هم پروژههای مختلفی از این مجموعه در دست توسعه است و بهزودی هم شاهد نسخه نسل نهمی ویچر ۳ خواهیم بود؛ همین بهانهای شد تا سراغ نسخه دوم مجموعه برویم و کمی هم با تاریخ کلی آن آشنا شویم.
پیش از اینکه سیدی پراجکت علاقهای به مجموعه ویچر داشته باشد، شرکتی به نام متروپلیس سافتور سراغ آندژی ساپکوفسکی، نویسنده مجموعه رمانهای ویچر رفت و از او مجوز ساخت اثری با محوریت آنها را گرفت. با این حال این استودیو بهدلیل عدم استقبال ناشر و درگیر بودن با چند پروژه دیگر در آن زمان، هرگز موفق به ساخت بازی با محوریت ویچر نشد. بعدها سیدی پراجکت رد بود که با پرداخت مبلغی معادل ۹ هزار و ۵۰۰ دلار آمریکا، توانست با این نویسنده بهتوافق برسد و بدین ترتیب ساخت بازیهای ویچر در دستور کار استودیو قرار گرفت. جالب است بدانید که سیدی پراجکت در سال ۲۰۰۹ همان استودیو متروپلیس را هم خریداری و یک سال بعد آن را تعطیل کرد.
بازی اول ویچر، با نسخهای شخصیسازیشده از موتور Aurora شرکت بایوور ساخته شد که سیدی پراجکت تغییرات زیادی در آن اعمال کرد. این بازی در مجموعه تجربه موفقی بود و این روزها هم بازسازی آن در دست ساخت است که اعلام شده تجربهای کاملا جهانباز خواهد بود. پس از نسخه اول، سیدی پراجکت تصمیم گرفت تا نسخه دوم بازی را هم بسازد و برای این منظور، موتور بازیسازی اختصاصی خودش را هم با نام REDengine توسعه داد که امکان خلق تجربهای بهمراتب بزرگتر و چشمنوازتر را فراهم میکرد.
بازی ویچر ۲ در سال ۲۰۱۱ برای کامپیوتر منتشر شد و تقریبا یک سال بعد هم نسخه ایکس باکس 360 آن در دسترس قرار گرفت. جالب است بدانید که یکی از سازندگان بازی، بعدها دلیل عدم انتشار این اثر برای پلی استیشن 3 را سختی آماده کردن پورت مخصوص این کنسول دانست و در مصاحبه با گیماسپات، اعلام کرد که ایکس باکس 360 در آن زمان کنسولی بود که راحتتر میشد بازی را برای آن پورت کرد و با این وجود باز هم نزدیک به یک سال طول کشید تا امکان انتشار بازی برای آن فراهم شود و اگر تیم توسعه میخواست نسخه پلی استیشن 3 ویچر ۲ را هم آماده کند، باید حداقل یک سال دیگر هم کار میکرد که امکان آن فراهم نبود.
به هر حال ویچر ۲ بهعنوان اثری بهمراتب بزرگتر و بهتر از نسخه قبلی منتشر شد و از همان دقیق اول هم میشد متوجه شد که چقدر با تجربه کاملتری طرف هستیم. جهان بازی بهمراتب بزرگتر شده و از طرفی شاهد داستانی پیچیده هم هستیم. در ابتدای بازی، گرالت به قتل احتمالی پادشاه Temeria متهم میشود و با آغاز داستان از این نقطه، در ادامه شاهد شاخ و برگ پیدا کردن آن با حضور کاراکترهایی بینهایت دوستداشتنی هستیم که در نهایت هم بسته به تصمیمهایی که بگیرید، میتوانید پایانهای مختلفی را تجربه کنید.
مبارزههای ویچر ۲ هم با اینکه همیشه مبارزههای این مجموعه انتقادهایی را در پی داشته، ولی در مجموع راضیکننده هستند و گرالت امکان استفاده از شمشیرهای مختلف برای مبارزه با دشمنان انسانی و غیرانسانی را دارد و از طرف دیگر تجهیزات دیگری هم میتوان استفاده کرد.
ویچر ۲ در مجموع اثری است که هنوز هم ارزش تجربه بالایی دارد و چه از حیث داستانی و چه گیمپلی، میتواند ساعتهای طولانی مخاطب را راضی نگه دارد. اگر برنامه دارید که به سراغ نسخه نسل نهمی ویچر ۳ بروید، شاید بد نباشد که قبل از آن با تجربه ویچر ۲ دوباره در حال و هوای این مجموعه قرار بگیرید.
بازی Last Stop
دومین بازی این هفته، اثری مستقل و احتمالا کمتر شناختهشده برای خیلیهایمان به نام Last Stop است که سال ۲۰۲۱ منتشر شده و با اینکه تجربهای فوقالعاده نیست و ضعفهایی هم دارد، ولی علاقهمندان به آثار داستانمحور از یک بار بازی کردن آن لذت کافی را خواهند برد؛ مخصوصا اگر به آثاری با حال و هوای ماوراطبیعی علاقه داشته باشید.
داستان بازی ابتدا از سال ۱۹۸۰ آغاز میشود؛ جایی که دو بچه در حال فرار از دست یک مامور در تونلهای شهر لندن، به مردی عجیب میرسند که از آنها میخواهد وارد پورتالی شوند. پس از دقایقی، پلیسها در حالی به این محل میرسند که نه خبری از آن مرد عجیب است و نه بچهها. پس از این اتفاق، بازی به سال ۲۰۲۰ و لندن مدرن میرود و از اینجا به بعد، داستان سه شخصیت مختلف را دنبال خواهیم کرد؛ شخصیتهایی به نامهای جان اسمیت، مینا هیوز و دونا آدلکه که قصد لو دادن جزییاتی از داستان آنها و ارتباطشان باهم ندارم و فقط به این نکته بسنده کنیم که بازی، خیلی خوب این سه روایت را مدیریت میکند و اتفاقهای جالبی از حیث داستان کلی در انتظار مخاطب است.
Last Stop بیش از هر چیزی تجربهای داستانمحور است و بازیکنان در حین تجربه آن، بیشتر از هر چیزی از طریق گرفتن تصمیمهای مختلف با بازی تعامل دارند. با این حال یک سری مینیگیم هم در بازی وجود دارد تا شاهد تجربهای کاملا یکنواخت نباشیم. با این حال نباید انتظار گیمپلی خیلی پیچیدهای از این اثر داشته باشید و Last Stop بیشتر مناسب افرادی است که به دنبال کردن داستان، با تمام جزییاتش، در بازیهای ویدیویی علاقه دارند و از این حیث هم شاهد اثری مناسب و ارزشمند هستیم که مخصوصا المانهای ماوراطبیعی دخیل در داستانش، جذابیت خاصی به آن بخشیدهاند.
Last Stop همچنین تجربهای است که از حیث مدت زمان کلی گیمپلی حالتی معقول دارد و میتوان در یکی دو روز هم آن را تجربه کرد. پس اگر دنبال بازی هستید که خیلی هم طولانی نباشد، پیشنهاد میدم نگاهی به این اثر داشته باشید.
دیدگاه / پاسخ
موارد مرتبط
محبوبترین مطالب
مجموعه ها
خبرنامه
با عضویت در خبرنامه از جدیدترین اخبار روز مطلع شوید!