حالت شب
  • Saturday, 21 December 2024
ایران و افغانستان؛ راه رفتن بر لبه تیغ

ایران و افغانستان؛ راه رفتن بر لبه تیغ

باخبرباش /  آتش به خانه همسایه افتاده است. شبه‌نظامیان طالبان قریه به قریه، والسوالی به والسوالی می‌روند تا مناطق بیشتری را روی نقشه افغانستان به خود اختصاص دهند. اطلاعات رسیده از منابع محلی و شاهدان عینی ضد و نقیض است و همزمان که ویدیوهای منتشر شده از برخی شهرها از مقاومت مسلحانه مردم حکایت دارد اما تصاویری هم از تسلیم شدن سربازان و واگذاری سلاح‌های آنها به شبه‌نظامیان طالبان در فضای مجازی منتشر شده است. شبه‌نظامیان طالبان ناگهان بر سرعت پیشروی نظامی افزوده‌اند و همزمان ایالات متحده و به تبع آن سایر کشورهای حاضر در افغانستان در 20 سال گذشته هم خارج کردن نیروهای خود از این کشور را آغاز کرده‌اند. 

از فرار امریکا تا فعالیت چند وجهی طالبان 
مهم‌ترین خبر در چند روز گذشته، تخلیه پایگاه بگرام در شمال کابل توسط نیروهای امریکایی پس از 20 سال حضور نظامی مداوم است. امریکایی‌ها طبق وعده داده شده به طالبان در جریان توافقنامه فوریه 2020 در حال ترک افغانستان حتی جلوتر از زمان‌بندی اعلام شده تا 11 سپتامبر 2021 هستند و این در حالی است که برخی اخبار جسته و گریخته از احتمال تخلیه سفارتخانه امریکا در کابل یا کاهش محسوس آمار کارمندان آن حکایت دارد.  تخلیه پایگاه بگرام در سکوت کامل خبری از سوی ایالات متحده انجام شد. نه تنها دولت افغانستان از طریق منابع محلی از تخلیه بگرام مطلع شد، بلکه سایر کشورهای درگیر در پرونده افغانستان به شمول همسایگان یا سایر بازیگران دورتر نیز از شنیدن خبر تخلیه کامل بگرام شوکه شدند. تصاویری که اندک اندک از داخل بگرام پس از تخلیه یا ساعات پیش از این عقب‌نشینی منتشر می‌شود، نشان می‌دهد که چگونه سربازان امریکایی این شهر کوچک خودساخته در حاشیه کابل را به مخروبه‌ای تبدیل کردند و شبانه گریختند. 
طالبان این‌بار در چند عرصه همزمان فعال شده است. در حوزه نظامی، شبه نظامیان سلاح به دست شهر به شهر پیش می‌روند، در حوزه سیاسی مذاکره‌کنندگان این گروه با امریکا یا چهره‌ای چون سخنگوی آنها ارتباط تنگاتنگ با رسانه‌ای داخلی و خارجی را حفظ کرده و تلاش می‌کند چهره متفاوت و صلح‌طلبی از طالبان نشان بدهد. همزمان در اقدامی بی‌سابقه در حوزه فضای مجازی نیز طالبان کاربرانی را استخدام کرده که دست به تطهیر سیاست‌ها و رویکردهای آن می‌زنند. مجموع این رویکردها نشان می‌دهد که طالبان یا در حال نمایش ویترین متفاوتی از خود با آنچه در خاطره‌ها از طالب دهه 90 باقی مانده، است یا با حفظ همان اصول، بایدها و نبایدها و خطوط قرمز تنها در برخی حوزه‌ها عملگراتر شده و به دنبال کسب مشروعیت بین‌المللی است. 

ایران از کنفرانس بن تا خروج امریکا 
در حالی که این روزها همه از سرنوشت افغانستان در نبود امریکا سخن می‌گویند، این غیبت بیش از همه نقش بازیگران منطقه‌ای و همسایگان افغانستان را پررنگ می‌کند. نقشی که در 20 سال گذشته از سوی ایالات متحده به رسمیت شناخته نشد و تاریخ ثابت کرد که این بی‌توجهی به پاشنه آشیل سیاست دولت‌های متفاوت امریکا از جورج بوش پسر تا دونالد ترامپ در قبال افغانستان تبدیل شد. 
در ایران نام طالبان و افغانستان همواره با چند کلمه و گزاره گره خورده است: «قتل دیپلمات‌ها و خبرنگار ایرانی در مزارشریف، پذیرایی از میلیون‌ها مهاجر رسمی یا غیررسمی افغانستانی، وقوع حوادث متفاوت برای عابران غیرمجاز از غرق شدن در رودخانه مرزی تا آتش گرفتن خودرو عابران غیرمجاز در میانه نزاع با نیروهای امنیتی، مذاکره پنهان و پشت پرده با طالبان، حضور مقطعی چهره‌های ارشد طالبان در ایران، مذاکره رسمی طالبان با جواد ظریف وزیر خارجه و انتشار تصاویری از این دیدار و البته جانبداری برخی رسانه‌های نزدیک به حاکمیت و نهادهای نظامی از این گروه در چند هفته اخیر.»  آنچه در میان این سرفصل‌های کلی در به خصوص سه دهه اخیر گم شده، مساله منافع و امنیتی ملی ایران بوده که یا از سوی عده‌ای نادیده گرفته شده یا به نام آن رفتاری صورت گرفته که به کام هواداری و نزدیکی به طالبان تعبیر شده است. اکنون با خروج امریکا از افغانستان و مهیا شدن فضایی برای نقش‌آفرینی بیشتر بازیگران منطقه‌ای در این پرونده، تهران به همان اندازه که فضای مانور بیشتری در اختیار دارد با تله‌های بیشتری هم روبه‌رو است که دفع این تهدیدها نیازمند اتخاذ سیاست منسجم، توجه به واقعیت‌های میدانی در افغانستان، همکاری هوشمندانه با پاکستان، چین، روسیه، هند و حتی ترکیه در این پرونده است.  ایران در بیست سال گذشته در دو مقطع زمانی در بیست سال گذشته در شرایط ویژه‌ای در پرونده افغانستان قرار داشته است: از کنفرانس بن در سال 1380 تا خروج امریکا در 1400.  پس از حمله ایالات متحده و متحدانش به افغانستان و پایان سیطره طالبان بر این کشور، کنفرانس بن در سال 1380 به محلی برای شکل‌گیری ساختار سیاسی آینده افغانستان تبدیل شد. ایران پیش و پس از کنفرانس بن در تعاملی همه‌جانبه با جامعه جهانی به روی کار آمدن ساختار سیاسی جدید در افغانستان پساطالبان کمک شایانی کرد. به گواه بسیاری از کارشناسان، دولت پساطالبان در افغانستان محصول نقش فعال ایران بود و البته ماحصل این نقش‌آفرینی هم روی کار آمدن دولتی بسیار نزدیک به تهران در کابل بود. از مجموع نخستین کابینه به ریاست حامد کرزی، 18 وزیر رابطه بسیار خوبی با ایران داشتند و نام شش وزیر شیعه نیز در این کابینه به چشم می‌خورد. در قانون اساسی افغانستان، مذهب شیعه به رسمیت شناخته شد و از هیچ مذهبی به اسم مذهب برتر اسم برده نشد.به زبان ساده می‌توان گفت که افغانستان پساطالبان که پس از کنفرانس بن شکل گرفت، فضای بسیار بازی را پیش روی ایران قرار داد.  ایران که پس از حادثه تروریستی 11 سپتامبر به دولت وقت این کشور تسلیت رسمی گفت عملا به امریکا در حمله هدفمند به مواضع طالبان در افغانستان کمک کرد و این نکته بعدها در اظهارات مقام‌های امریکایی در دولت وقت از جمله دونالد رامسفلد هم منعکس شد. میزان تعامل ایران با جامعه جهانی در تلاش برای برقراری صلح و ثبات در افغانستان پساطالبان ادامه داشت و این روند می‌توانست از تداوم بیشتری هم برخوردار باشد اگر ایالات متحده پس از شکست نظامی طالبان زمین بازی را تغییر نداده و به دنبال حذف ایران از صحنه نرفته بود. جورج بوش رییس‌جمهور وقت امریکا با قرار دادن نام ایران در محور به اصطلاح شرارت عملا زمین بازی را برای ادامه همکاری نانوشته تهران و واشنگتن ناهموار کرد. علاوه بر آن امریکا نه تنها تلاش کرد فضای مانور ایران را در افغانستان محدود کند، بلکه با حمله به عراق هم تمرکز نظامی و سیاسی از افغانستان را منحرف کرد و هم این پیام را به ایران رساند که شاید ایران سومین کشوری باشد که هدف حمله نظامی بعدی قرار خواهد گرفت. این تهدید بارها از زبان دونالد رامسفلد، وزیر دفاع وقت کابینه بوش به گوش رسید. در نتیجه دومینویی از سیاست‌های اشتباه امریکا در زمین افغانستان و عراق، افغانستان که می‌توانست پس از سه دهه تنش میان ایران و امریکا به زمینی مساعد برای همکاری دو کشور تبدیل شود به زمین منازعه و تقابل تهران و واشنگتن تبدیل شد.


 در شرایطی که ایران به دلیل هم مرز بودن با افغانستان می‌توانست با توسعه رابطه اقتصادی دوجانبه با این کشور هم از بازار افغانستان بهره‌مند شده و هم به بهبود اوضاع اقتصادی این کشور کمک کند، ایالات متحده سیاست کمرنگ نگه داشتن رابطه اقتصادی و تجاری دو کشور را در پیش گرفت و طبیعتا مقابله با این سیاست برای دولت‌هایی دست نشانده امریکا در کابل در بیست سال گذشته آسان نبود. دولت‌های متفاوت امریکا در بیست سال گذشته ترجیح دادند صحنه افغانستان را به عرصه مقابله با ایران تبدیل کنند و در چنین شرایطی طبیعی بود که ایران در حالی که نیروهای امریکایی در شرق و غرب آن جولان می‌دادند، نتواند چشم خود را بر رفتارهای ضدایرانی امریکایی‌ها ببندد.  با گذشت زمان و تداوم حضور نظامی امریکا در افغانستان زنگ‌های خطر برای سایر کشورهای منطقه نیز به صدا درآمد. پس از سال 2010 در حالی که یک دهه از حضور نظامی امریکا در افغانستان می‌گذشت و انتظار می‌رفت که امریکایی‌ها اندک اندک بار و بنه را برای خارج شدن از افغانستان جمع کنند، خبر رسید که واشنگتن در سایه پیمان استراتژیک با افغانستان به دنبال تبدیل کردن این کشور به پایگاه نظامی دایمی برای خود است. این اقدام عملا حساسیت چین، روسیه و حتی پاکستان را برانگیخت. اگر تا پیش از این رونمایی از طرح امریکا برای افغانستان کشورهایی چون پاکستان ترجیح می‌دادند در میدان عمل چندان مخالفت رسمی با سیاست‌های امریکا در افغانستان نداشته باشند اما از این مرحله به بعد تلاش‌ها برای پرهزینه کردن تداوم حضور نظامی گسترده امریکا در افغانستان و مادام‌العمر شدن آن آغاز شد.  نتیجه سیاست حذف بازیگران منطقه‌ای و همسایگان افغانستان از صحنه این کشور این شد که هر کدام از این کشورها چه در قالب همکاری دوجانبه و چه در قالب سیاست‌های انفرادی تلاش خود را برای عقب نشاندن امریکا از افغانستان آغاز کنند. تلاشی که در سال 2021 امریکا را به این نتیجه قطعی رساند که چاره‌ای جز پذیرش شکست در افغانستان ندارد و شاید خروج نیروهای امریکایی از بگرام تکرار اعتراف به شکست باشد که پیش از این بریتانیا و روسیه نیز در افغانستان آن را تجربه کرده بودند.  ایالات متحده در چند مقطع در ده سال اخیر تلاش کرد تبعات شکست در افغانستان را کاهش بدهد اما در سه سال اخیر هرچه بازی تک نفره در زمین افغانستان بیشتر اصرار کرد، فرصت‌ها و امتیازهای بیشتری را از دست داد. امریکا در حالی پس از 20 سال افغانستان را ترک می‌کند که این پرونده می‌توانست به جای تبدیل شدن به یکی از زمین‌های منازعه ایران و امریکا به بستری برای همکاری ولو نانوشته و اعتمادسازی تبدیل شود اما چهار دولت امریکا در بیست سال گذشته ترجیح دادند آنقدر بر رقابتی‌تر شدن این صحنه بیفزایند که در نهایت چاره‌ای جز مذاکره با طالبان در پایتخت قطر نماند.  محورهای اصلی و کلی سیاست ایران در افغانستان در بیست سال گذشته تا حدود زیادی از حضور امریکا در افغانستان تاثیر گرفته است.  1.اخراج امریکا از افغانستان، 2. مقابله با پیروزی نظامی طالبان، 3. تامین و حفظ امنیت مرزهای کشور، 4. حفظ دوستان ایران در ساختار سیاسی افغانستان و 5. حفظ رابطه دوجانبه حسنه چه از حیث سیاسی و چه اقتصادی از اصلی‌ترین محورهای پیگیری شده از سوی ایران در افغانستان بوده است.  نگاهی به وضعیت امروز افغانستان نشان می‌دهد که ایران در برخی از این موارد دستاوردهای نسبی داشته و البته در مواردی مانند پیروزی نظامی طالبان هم عملا نتوانسته از عهده مدیریت ماجرا برآید. امروز کمتر کسی می‌تواند ادعا کند که طالبان در حوزه نظامی در حال پیروزی در افغانستان نیست هرچند که نگاهی به نقشه پیشروی طالبان نشان می‌دهد که این گروه از حیث جغرافیایی مناظق قابل توجهی را تصرف کرده اما از حیث جمعیتی هنوز به موفقیت قابل توجهی دست پیدا نکرده است.

طالب امروز زیرک‌تر از طالب دهه 90 
 اصلی‌ترین سوالی که هم در فضای رسانه‌ای افغانستان و هم در ایران بسیار پرسیده می‌شود، این است که آیا طالب امروز با طالب دهه 90 فرق کرده است؟ آیا صرف نشستن طالب پشت میز مذاکره و گفت‌وگو با امریکایی‌ها، روس‌ها، ایرانی‌ها و... به معنای تغییر رویکرد این گروه است؟ آیا طالبان که هنوز از منظر بسیاری از کشورهای همسایه گروهی تروریستی به حساب می‌آید - حتی اگر در جمله‌بندی مقام‌های رسمی این عبارت رسما قید نشود - همزمان با ژست مذاکره می‌تواند با اسلحه کشورگشایی کند و آب از آب تکان نخورد؟ آیا طالبی که حضور اجتماعی زنان را برنمی‌تابید و هنوز ویدیوهای شلاق زدن زنان توسط آنها به اشتراک گذاشته می‌شود صرف ایستادن در جمع خبرنگاران زن در دوحه یا پذیرش زنانی در هیات مذاکره‌کننده مقابل خود، متحول شده است؟  هرچند که برخی در ایران به تمام این پرسش‌ها پاسخ مثبت می‌دهند، اما مستندات میدانی برای تایید این تغییر وجود ندارد و دقیقا در نقطه معکوس شواهد بسیاری می‌گوید که فکر و ایدئولوژی طالبان تغییر نکرده و تنها تفاوت حاصل شده این است که تجربه بیست سال گذشته این گروه را سیاسی‌تر، زیرک‌تر و البته عملگراتر کرده است.  طالب امروز می‌داند که با بایدها و نبایدهای دهه 90 نمی‌تواند سرنوشت متفاوت‌تری از آنچه در سال 2001 بر سر این گروه آمد را رقم بزند. طالب امروز می‌داند که به مشروعیت سیاسی بیش از تصرف زمین نیاز دارد، می‌داند که عمر حیات سیاسی او در حبابی از انزوا و دور از رابطه اقتصادی، امنیتی و سیاسی حسنه با همسایگان چندان طولانی نخواهد بود. طالب فراموش نکرده که در دهه 90، 95 درصد افغانستان را در اختیار داشت اما در نهایت وادار به فرار به پاکستان شد. 
امروز کمتر کسی می‌تواند ادعا کند که طالب در نتیجه شکست سیاست‌های بازیگران هم منطقه‌ای  و هم فرامنطقه‌ای در افغانستان در دو دهه گذشته واقعیتی قابل انکار است. نه می‌توان از پذیرفته شدن طالب به عنوان یک طرف گفت‌وگو در دوحه یا تهران یا مسکو و اسلام‌آباد گذشت و نه می‌توان مخالفت و مقاومت مردم افغانستان در برابر بازگشت این گروه را نادیده گرفت. دولتمردان افغانستان در حالی که حفظ کابل را اولویت اصلی قرار داده‌اند از مقاومت طالبان در برابر پذیرش آتش‌بس و همچنین تعلل در آغاز مذاکرات بین‌الافغانی گلایه دارند . در حالی که تصویر فرار برخی دولتمردان و خانواده‌های آنها به سمت کابل در فضای مجازی افغانستان موجی از اعتراض عمومی را برانگیخته. برخی کارشناسان اعتقاد دارند که طالب فعلا به سمت پایتخت حرکت نخواهد کرد و ترجیح می‌دهد با عدم تصرف کابل، فرصت جلب مشروعیت سیاسی و بین‌المللی را که هم‌اکنون در اختیار دارد از بین نبرد.


سلطه طالب، خط قرمز ایران 
 خط قرمز ایران در افغانستان امروز استقرار یک حکومت کامل طالبانی است. خط قرمزی که بارها در سخنان و موضع‌گیری‌های مقام‌های متفاوت ایرانی به چشم خورده است. هرچند که فعلا طالبان به منظور پرهیز از تنش‌آفرینی بی‌مورد با کشورهای همسایه، امنیت مرزها را تهدید نکرده اما نگاه غالب در ایران این است که تشکیل یک حکومت در اختیار طالب در افغانستان در میان و بلندمدت تهدیدی برای مرزهای ایران خواهد بود.  برخی منابع رسانه‌ای می‌گویند فعلا جنگی در مناطق شیعه‌نشین افغانستان میان طالب و شیعیان رخ نداده اما نگاه و رویکرد طالب به شیعیان برهیچ کس پوشیده نیست و این مساله بی‌شک در درازمدت چالشی برای ایران خواهد بود.  طالب به احیای امارت اسلامی در افغانستان اصرار دارد و بی‌شک تحقق این مساله می‌تواند به تقویت جریان افراط در افغانستان تبدیل شود. هرچند که برخی کارشناسان قویا از اختلاف بنیادی میان طالب و داعش سخن می‌گویند اما داعش با وجود تمام اختلاف‌ها با طالب در افغانستان بهتر می‌تواند زندگی کند.  ایران مانند سایر کشورهای همسایه با افغانستان تاکید دارد که بحران موجود در این کشور راهکار نظامی ندارد و این ادعا نیز بی‌پشتوانه نیست. 20 سال حضور نظامی تمام قد امریکا و کشورهای عضو ناتو هم نتوانست به حذف طالبان منتهی شود. از سوی دیگر هرچند طالب تنها عامل شکست امریکا در افغانستان نبود اما یکی از اصلی‌ترین عواملی بود که نمی‌توان ساده از کنار آن گذشت. امروز هم مردم افغانستان و هم کشورهای همسایه با طالبانی روبه‌رو هستند که گمان می‌کند امریکا را شکست داده و طبیعتا در شاخ به شاخ شدن نظامی و مستقیم با این گروه، پیروزی وجود نخواهد داشت.  امروز تصمیم‌گیری درباره افغانستان نه فقط برای ایران بلکه برای سایر کشورهای همسایه با افغانستان نیز مانند راه رفتن بر لبه تیغ است. بازیگران فعال در پرونده افغانستان به خصوص همسایگانی که از هر گونه ناامنی یا تغییر کلان سیاسی در این کشور متاثر می‌شوند هم باید نقش پررنگ و دست بالای طالب را لحاظ کنند و هم به هیچ وجه به سلطه طالب در افغانستان کمک نکنند. نگاهی به مقاومت‌ها و مخالفت‌ها با طالب در گوشه‌گوشه افغانستان نشان می‌دهد که مجموعه افغانستان سلطه طالب را نخواهد پذیرفت و شاید در برخی مناطق مردم خسته از جنگ، فعلا مقاومت چندانی از خود نشان ندهند اما نارضایتی آنها حکم آتش زیر خاکستر را دارد.  در چنین شرایطی هرچند سخن گفتن از تشکیل دولت مشارکتی در افغانستان به یک رویا و ایده‌آل دست نیافتنی می‌ماند اما به نظر می‌رسد که تنها راه برای مهار جریان طالب همین رویکرد خواهد بود. رویکرد ایران و جامعه جهانی نسبت به افغانستان یک فصل مشترک دارد: «راه‌حل نظامی وجود ندارد.» تقابل آشکار با طالب نه منفعتی برای ایران دارد و نه سایر بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای. همزمان تمام تلاش‌ها باید بر پای میز مذاکره نشاندن طالب و تسریع روند مذاکرات بین‌الافغانی باشد. تا به امروز طالب همچنان مخالفت ظاهری خود را با تشکیل دولت مشارکتی حفظ کرده است اما برخی منابع مطلع می‌گویند طالب به دنبال تعریف یک قالب برای تشکیل چنین دولتی است . کشورهایی چون روسیه در سایه خروج امریکا از افغانستان تلاش می‌کنند ارتباط با طالب را از امنیتی به سیاسی تغییر بدهند. رویکردی که شاید دیر یا زود سایر همسایگان افغانستان هم الگوبرداری از آن را در دستور کار قرار بدهند. این رویکرد تامین سه هدف عمده را در دستور کار قرار داده است: 1- جنگ جدید داخلی در افغانستان آغاز نشود. 2- طالبان به شکلی از تقسیم قدرت با سایر قومیت‌ها و گروه‌ها راضی شود. 3- افغانستان به بهشتی برای گروه‌های تروریستی و هاب تهدید منطقه تبدیل نشود.  با خروج امریکا از افغانستان، نقش کشورهایی چون هند، پاکستان، روسیه، چین و ترکیه پررنگ‌تر از قبل خواهد شد و طبیعی است که هرکدام از این کشورها به دنبال تامین منافع خود در این پرونده باشند. در چنین شرایطی، دیپلماسی ایران در دوری یا نزدیکی به هرکدام از این بازیگران نیازمند هوشمندی و توجه به منافع مردم افغانستان و ایران است. شکل‌گیری هرگونه ائتلاف یا جبهه‌بندی میان دو یا چند کشور از این گعده می‌تواند به نادیده گرفته شدن منافع ملی ایران منتهی شده و به تعریف تهدید تازه‌ای برای تهران منتهی شود. امروز خروج نیروهای امریکایی هرچند به گفته ایران مسوولانه نباشد فضایی برای مانور بیشتر همسایگان در پرونده افغانستان باز کرده اما تامین منافع ملی هیچ کشوری با عبور از منافع ملی همسایه در بلندمدت ممکن نخواهد بود. 

دیدگاه / پاسخ