حالت شب
  • Tuesday, 25 November 2025
علمایی که در تخت فولاد اصفهان نماز باران خواندند

علمایی که در تخت فولاد اصفهان نماز باران خواندند

نماز باران یک درس توحیدی و توجه‌کردن به قدرت و رحمت الهی است، زیرا در خشکسالی و بی‌آبی، از دست هیچ‌کس، کاری بر نمی‌آید، تنها خداست که می‌تواند با فرستادن ابرهای باران‌زا، رحمت خویش را بر سر مردم بگستراند.

به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، «میرزا رضای جوان که همچون پدر بزرگوارش سخنوری توانا بود، جلسه را به صحرای محشر تبدیل کرد و زلزله و تکانی عجیب به مجلس داد، به‌گونه‌ای که صدای ضجه، ناله و گریه مرد و زن، کوچک و بزرگ بلند شد و مجلس ازهرجهت برای ادای نماز باران مهیا شد».در یکی از سال‌های خشک‌سالی که مردم اصفهان در تنگنای بی‌آبی و قحطی قرار گرفته بودند، میرزا سلیمان خان رکن‌الملک، از آیت‌الله آقا شیخ محمدتقی نجفی می‌خواهد تا نماز طلب باران خوانده و از خدا رفع این گرفتاری را بخواهد.پس از فراهم‌شدن مقدمات برای انجام نماز باران، شیخ محمدتقی آقانجفی از آیت‌الله میرزا عبدالرحیم کلباسی که عالمی فاضل و خطیبی ماهر بود و نفس‌گیرا و تأثیری بسزا داشت، درخواست کرد که بر منبر برود و مردم را موعظه کند و با توسل، زمینه را آماده کند تا نماز باران در کمال خشوع و بندگی به‌جای آورده شود.

آقامیرزا عبدالرحیم به آقانجفی گفت: اجازه بدهید که این موعظه و خطابه را پسرم میرزا رضا انجام دهد و او به منبر برود. اما آقا نجفی پاسخ داد: جلسه به این مهمی را نمی‌توان به دست نوجوانی ۱۸ساله سپرد. سرانجام آقامیرزا عبدالرحیم کلباسی بالای منبر رفته و پس از کمی موعظه، ادامه این منبر را به پسرش میرزا رضا کلباسی واگذار کرد.آیت‌الله حاج شیخ محمدتقی نجفی معروف به آقانجفی که این التجاء و توسل بی‌نظیر را دید، به‌شدت تحت‌تأثیر قرار گرفت و پس از اقامه نماز استسقا، همان جا به رکن‌الملک فرمود: شما مسجدی در تخت فولاد بسازید که ایشان (آقامیرزا رضا) در آن، دعای کمیل بخواند و به وعظ و خطابه بپردازد.بدین ترتیب بنای مسجد رکن‌الملک جهت اقامه نماز و مراسم دعای کمیل حاج شیخ محمدرضا کلباسی گذاشته شد و این مراسم معنوی تاکنون که بیش از یک قرن از تأسیس مسجد گذشته، هر سحر شب جمعه با حضور خیل مشتاقان ادامه دارد.
 
 
آیا خداوند با چنین وضعی دعای ما را مستجاب می‌کند؟در زندگی‌نامه آیت‌الله حاج محمدابراهیم کرباسی آمده است که یک سال به دلیل کاهش نزولات جوی، خشکسالی و قحطی، مردم نگران و دچار استیصال و درماندگی شدند. حاکم وقت اصفهان، منوچهر خان معتمدالدوله، خدمت ایشان آمد و گفت: مردم تقاضای عاجزانه دارند که شما برای انجام نماز و دعای باران به بیرون شهر بروید.آن فقیه زاهد که سنین کهن‌سالی و سالخوردگی خود را سپری می‌کرد، گفت: من پیرم و ناتوان و قوت رفتن را ندارم. وی گفت: تختی روان برایتان می‌فرستم که در آن نشسته و به مکان موردنظر برای دعای باران بروید.آیت‌الله کرباسی در جواب او فرمود: آخر با تخت غصبی، آن هم اهدایی از سوی عامل ستم به دعای باران رفتن و تقاضای نزول رحمت‌کردن، چه مناسبتی دارد و آیا خداوند با چنین وضعی دعای ما را مستجاب می‌کند؟!. یکی از فرزندان حاجی عرض کرد: خودمان با همکاری مردم تختی از چوب برایتان می‌سازیم.
خدایا! امروز مرا نزد پیروان مذاهب دیگر شرمسار مفرما!نجاری پذیرفت که آن وسیله را بسازد. در شهر اعلام کردند که از روز شنبه همه مردم روزه بگیرند تا روز دوشنبه باحال روزه به همراه آیت‌الله کرباسی برای دعای باران حاضر شوند. مردم روزه‌دار در موعد مقرر در حوالی محل اقامت آن مجتهد عارف، اجتماع کردند و حاجی را که بیمار و ناتوان و بسیار سالخورده بود، با تختی به‌سوی تخت فولاد آوردند.گروهی از ارامنه جلفای اصفهان هم صف کشیدند و کتاب آسمانی خود انجیل را گشودند. یهودیان اصفهان هم با تورات در آن مکان حاضر شدند. آیت‌الله کرباسی مشاهده کرد در یک طرف ارامنه و در طرف دیگر، یهودیان صف‌کشیده‌اند. پس سر خویش را برهنه نمود و به‌جانب آسمان نگریست و عرض کرد: خدایا! محمدابراهیم، محاسنش را برای نشر اسلام سپید کرده است امروز مرا نزد پیروان مذاهب دیگر شرمسار مفرما!.ناگهان ابری متراکم، آسمان اصفهان را فراگرفت و ساعتی بعد، ریزش باران به طور مداوم آغاز شد و بدین‌گونه مردم از عوارض کاهش منابع آب و خشکسالی نجات یافتند.

دیدگاه / پاسخ